به فرزند ایران
فرزند ایران، ای عزیز از وطندور! بپذیر از من، از صمیمدل، درودی
ای چشمامید پدر روشنبهرویت مادر بهیادتخواندههر روزی سرودی
زاندمکهرفتی از وطنزی شهر غربت شوقتوامخیزد ز هر آوای رودی
رفتی هنر آموزی و دانشبههر شهر وز گفتدانایانبری هر روز سودی
اینکزمانی شد کهاز تو دور ماندیم نهدیدنی، نه لذت گفتو شنودی
آغوشبگشادهستبر روی تو «ایران» چونجلگهای عطشانبه استقبالرودی
هر چند غرباز تو کند بسدلربایی مغربندارد در بر مشرقنمودی
از شرقنور عشقمیتابد بهگیتی وز غربخیزد شعلهای جانسوز و دودی
هرگز مبُر پیوند خود از ملتخویش بی تار کی یارد نسیجی ساختپودی؟
ما گنجها داریماز فرهنگو معنی رخشندهگوهرهای نابو نابسودی
گهدر سعادتبودهایمو گاهدر رنج هر ملتی دارد فرازی و فرودی
غربتنخواهدشد وطن، گرخود بهشتاست لذتندارد زندگی بی زاد و بودی
اینچامهرا گفتمبهشوقروز دیدار بفرستمتاینکبهرسمیادبودی
زودا کهباز آیی اثر از مننیابی چونانکهدر مرز افقخط کبودی!
دکتر غلامحسین یوسفی
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : سروده هاي ملي,
موضوع :
سروده هاي ملي , ,